محل تبلیغات شما



 

چه حالتی ست در دریا

که هیچ چیز را جدی نمی گیرد

نه مرغانی را که بر فراز موج هایش بال می گشایند

نه خسته ای را که بر شن ماسه هایش خفته است.

تو را سنگ یادبود خود خواهیم کرد

ای ریشخند کهنسال

ولی حالا با من بگو

مرغان را ماهی

مرا اما در موج هایت

رازی هست؟

 

مجید نفیسی


 

به ما اجازه ندادند

که شعر عاشقانه بگوییم

به ما اجازه ندادند مهربان باشیم

میان میکده با گریه های پنهانی

شب مکررمان را به روز  آوردیم

و در پناه درختان  و در پناه سکوت

قدم زدیم در این جاده های  طولانی.

 

 

(اصغر واقدی)

#اصغر_واقدی

rain135@


 

ما بي‌تو به شيدايي

شيدایی ترين

غزل آفتاب را

بر پوست هر ستاره نوشتيم

اوضاع روزگار

چنان‌ام ملول كرد

هر گل كه وضع مرا ديد

اشكي ز فرط گريه

در قرابه‌ به نام گلاب شد

در اين عزا وُ

مجلس ختم رسول گل

اي در خيال شيشه-

مانده به زندان

ما بي تو خوش‌ نه‌ايم

تو بي‌ما چه‌گونه‌اي؟

 

(بیژن کلکی)

rain135@


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آفره